دمی با من نمانده، می گذری
به سوز دل نشانده، می گذری
نگاهم را نمی دیدی که موج آرزوها بود
اگر رازم نپرسیدی نگاه من که گویا بود
سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی
سوزان شرری ز نگه زده ای تو به جان
دیگر شده این دل من همه، سوز نهان
همره دل رفته ای از آشیانم نازنینا خدا نگهدار
همچو امید از بر من رفته ای آفرینا خدا نگهدار
سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی
تورج نگهبان
قسم به دلهای خسته خسته دلان
قسم به قلب شکسته خسته دلان
به آه بر لب نشسته خسته دلان
که من در این سینه جز غمی آشنا ندارم به دل همزبان ندارم
از او جدا مانده ام در این رهگذر ز یارم نشان ندارم
ببین به شام بی ستاره ام ، نکرده چاره ام ، نگاه چاره سازی
نخوانده با نوای خسته ام ، نی شکسته ام ، نوای دلنوازی
ز حسرتم آه بی ثمر بر لب تا کی ، یارب تا کی
به خلوتم شام بی سحر یا رب تا کی ، امشب تا کی
شنیده ای ترانه حزینم به نیمه شب کلام آتشینم
ز حسرتم آه بی ثمر بر لب تا کی ، یارب
از : تورج نگهبان
شعر ترانه (غم و شادی) از تورج نگهبان :
غم که با شادی، هم آغوشی نداره، گريه کن، گريه که خاموشی می آره
بذار امشب، نکنم اشکهام رو پنهون، کی می گه، مستی فراموشی می آره
دل سرد سرده، همه رنج و درده، چشمهام يه درياست، بس که گريه کرده
حالا که توی ابر چشمهام، بارون غم نهفته
توی شوره زار قلبم، گل های غم شکفته
بازم می خواد چشمهای من، مرواريد بارون کنه
غم تا می آد به خونمون، شهر رو چراغون کنه
آسمون قلب مرا، ابرای غم گرفته، گريه پنهونی، مگه دردهام رو درمون کنه
دل سرد سرده، همه رنج و درده، چشمهام يه درياست، بس که گريه کرده
غم که با شادی، هم آغوشی نداره، گريه کن، گريه که خاموشی می آره
بذار امشب، نکنم اشکهام رو پنهون، کی می گه، مستی فراموشی می آره
دل سرد سرده، همه رنج و درده، چشمهام يه درياست، بس که گريه کرده
از تورج نگهبان
افسونگری ای افسانه من افسانه دل دیوانه من
شوری و نویدی
در تیرگی شبهای سیه ای روشنی کاشانه من
چون نور امیدی
در تیرگی شبهای سیه ای روشنی کاشانه من
چون نور امیدی
شیدای زمانم، رسوای جهانم بی دلبر و بی دل، بی نام و نشانم
دامن مکش از من، بنشین که نه شاید آن دل که سپردم، دیگر بستانم
شمعم که به جان می سوزم تا محفل دل افروزم افسانه منم، افسانه عشقم
حال دل خود می دانم گر لب ز سخن می دوزم دیوانه منم، دیوانه عشقم
پروا از غمها نکنم پروانه ام و پروا نکنم
از آتش سوزان
من خود سر تا پا شررم آتش کم زن بر بال و پرم
ای شمع فروزان
من خود سر تا پا شررم آتش کم زن بر بال و پرم
ای شمع فروزان
شیدای زمانم، رسوای جهانم بی دلبر و بی دل، بی نام و نشانم
دامن مکش از من، بنشین که نه شاید آن دل که سپردم، دیگر بستانم
از تورج نگهبان
بعد از تو هم با دل سخنها می توان گفت
بعد از تو هم این سوز هجران هرگز نمی آید به پایان
بی تو هم این عشق بی فرجام من شاید که پا برجا بماند یا نماند
بی تو هم دریای بی آرام غم شاید به طوفانم کشاند یا براند
من که رسوای دل هستم کی ز غم پروا کنم
می روم عشق و وفا را در جهان رسوا کنم
دل به دریا می زنم تا که دل دریا کنم
دل کی شود آزاد از این غم
فریاد از این دل داد از این غم
جز غم چه بود این عشق رسوا
شد هستیم بر باد از این غم
شعر از تورج نگهبان
سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی
شب به یاد تو گذشت و سپیده ی سحردمیده
چشم من بوده به راهت ولی نخفته تا سپیده
سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی
دمی با من نمانده، می گذری
به سوز دل نشانده، می گذری
نگاهم را نمی دیدی که موج آرزوها بود
اگر رازم نپرسیدی نگاه من که گویا بود
سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی
سوزان شرری ز نگه زده ای تو به جان
دیگر شده این دل من همه، سوز نهان
همره دل رفته ای از آشیانم نازنینا خدا نگهدار
همچو امید از بر من رفته ای آفرینا خدا نگهدار
سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی
سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی
تورج نگهبان
برچسب : صداي تورج نگهبان,دانلود صداي تورج نگهبان,دانلود موزيک تورج نگهبان,دانلود فايل صوتي تورج نگهبان,دانلود6آلبوم جديد تورج نگهبان,خواننده تورج نگهبان,شعر تورج نگهبان,دانلود آنگ جديد,تورج نگهبان, دانلود رپ,تورج نگهبان, دانلود آهنگ پيشواز,تورج نگهبان,دانلود آهنگ پيشواز ترانه,تورج نگهبان, دانلود ترانه هاي,تورج نگهبان, دانلود اولين آلبوم تورج نگهبان,دانلود آهنگ جديد تورج نگهبان,دانلود رپ تورج نگهبان,دانلود رپ هاي تورج نگهبان,دانلود با لينک مستقيم تورج نگهبان,دانلود با لينک مستقيم ترانه تورج نگهبان, نویسنده : والا t-n بازدید : 424